آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 106741
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
آموزش و پرورش کودکان تیزهوش
واقعیت تأسف آوری که در حال حاضر غالباً مشاهده می شود این است که برخی از خانواده ها گاهی بر اساس ضوابط غیر قابل اعتماد و احساسات و عواطف شخصی و احیاناً اظهار نظر افراد غیر متخصص، فرزندان خود را کودکان تیز هوش تصور می کنند و آنان را وا می دارند تا دورة تحصیلات خود را در مدت کوتاهی به پایان رسانند یا اینکه اشعار طولانی و مطالب جغرافیایی و غیره را طوطی وار حفظ کنند. بدین ترتیب، بدون توجه به هدف نهایی تربیت کودکان تیز هوش، به رشد متعادل جسمی و عاطفی آنان لطمه می زنند.
برای پرهیز از این گونه اشتباه ها باید دید مهم ترین « مباحث اساسی در تربیت کودکان تیز هوش» که مدت ها مورد بحث علمای تعلیم و تربیت کشور های مترقی بوده است، کدام اند ونظرات مبتنی بر تحقیق کارشناسان فن در بارة هر یک از این مسائل چیست؟
مباحث اساسی در تربیت کودکان تیز هوش چیست؟
الف) هدف های اصلی تعلیم و تربیت کودکان تیز هوش
در پرورش کودکان تیز هوش، رشد دادن طرز تفکر علمی آن ها و ایجاد و تقویت علاقة آن ها به تحقیقات و مطالعات وسیع و عمیق باید در درجة اول اهمیت قرار گیرد و ضمن توجه به رشد متعادل جسمی، عاطفی، اجتماعی و فرهنگی کودکان هدف های آنی و آتی به طور یکسان در نظر گرفته شود. مثلاً کوشش برای اینکه کودک مراحل تحصیلی را در مدتی خیلی کوتاه و بدون کسب مهارت های لازم طی کند و یا محروم ساختن کودک از لذات دوران کودکی و جدا کردن او از دنیای کودکان به خاطر مطالعة مداوم و سریع، در راه پرورش انسان متعادل موانعی به وجود می آورد. پس، به جای انباشتن ذهن کودک از محفوظات، لازم است در پرورش قدرت تفکر و استدلال و قدرت درک روابط منطقی بین علت و معلول، رابطة بین انسان و محیط و تأثیر متقابل آن دو بر یکدیگر، کوشید.
ب) ضوابط و معیار های شناخت کودکان تیز هوش
با هوش دانستن کودکان بر اساس نتایج کار علمی آنان و یا استعداد و توانایی شگرف ایشان در دروس نظری، بدون توجه به سایر عوامل، معنی چندانی نخواهد داشت .
در مراحل تعیین کودکان با هوش باید قدرت خلاقانه، استعداد رهبری، استعداد کارهای فیزیکی یا مکانیکی، قدرت نویسندگی، استعداد هنری، استعداد آموختن زبان خارجی و علوم و ریاضیات ارزشیابی شود.
در این ارزشیابی، اولیای کودکان و نیز معلمان و روان شناسان هر کدام نقشی بر عهده دارند و البته سهم روان شناسان، به علت انتقاد آن ها از تست های عینی زیادتر است. زیرا گاهی دیده شده است کودکانی که مطیع اوامر اولیا و معلمان خود هستند، بیش از کودکانی که در مقابل رفتار و دستور های بزرگ تر ها مقاومت نشان می دهند، به عنوان افراد با هوش انتخاب شده اند. برای این که دچار چنین اشتباهی نشویم، باید از تست های هوشی و تست های معلوماتی استاندارد و همچنین تست هایی که قدرت ابتکار را می سنجند و بالاخره ارزیابی استعداد های خاص در تعیین کودکان با هوش، استفاده کنیم. به علاوه، معیار های اندازه گیری دیگری نظیر تاریخچة زندگی، خاطرات روزانه، شرح حالِ نوشتة خود شخص، نمودارهای جامعه سنجی و تست های شخصیت و کشف علاقه ها و انگیزه ها و کیفیت و نتیجة کاردر گذشته، در تشخیص کودک با هوش اهمیت دارند.
تحقیقات لویس ترمن
فعالیت های مداوم و پیگیر لویس ترمن در زمینة شناخت کودکان باهوش، نتایج نیکویی به بار آورده است. خصوصاً کودکان باهوش از نظر او به طور خلاصه عبارت اند از:
1.وضع جسمانی فرد متوسط از گروه کودکان با هوش در مقایسه با وضع جسمانی فرد متوسط از گروه کودکان عادی، مختصری بهتر است.
2. توانایی کودک تیز هوش در تست های مربوط به قرائت، تکلم، استدلال در حساب، علوم، ادبیات و هنر، نسبت به کودکان متوسط بارز است. ولی در حساب کردن املاء و اطلاعات در زمینة مسائل تاریخی و تعلیمات مدنی تفوق کودکان تیز هوش کمتر به چشم می خورد.
3.توجه کودکان تیز هوش چند جانبه است. آنان خواندن را آسان تر فرا می گیرند، کتاب های بیشتر و بهتری می خوانند، مجموعه های مختلف را جمع آوری می کنند، به انواع سرگرمی ها علاقه مندند و از بازی ها و نمایش ها بیش از کودکان متوسط کسب معلومات می کنند.
4. در مقایسه با کودکان معمولی، در بارة دانش خود کمتر لاف می زنند و در مواردی که وسوسة تقلب وجود دارد، بیشتر قابل اعتماد هستند. رفتار اجتماعی آن ها سالم تر و در تست های مربوط به تعادل روحی برجسته ترند.
ادامة بررسی ترمن در مورد کودکان تیز هوش نشان داده است که از میان 800 دانش اموز پسر، دانشمندان، پزشکان، نویسندگان و مورخان ممتازی بر خاسته اند.نتیجة تست هوش دیگری نشان داد که استعداد برجستة آن ها در طول مدت زندگی ادامه داشته است. این بررسی در مورد دختران با هوش چندان گویا نبوده است. زیرا اغلب آنان ازدواج کرده و مشاغل خاصی را احراز نکرده بودند. به طور خلاصه، نتیجة تست ها و بررسی ها گویای این واقعیت بود که نه تنها میزان هوش آنان پایین نیامده، بلکه بر عکس تفاوت هوشی آن ها نسبت به کودکان عادی بیشتر شده است.
یاد آوری این نکته لازم است که این استنتاج کلی در مورد معدودی از کودکان صادق نیست و باید اضافه کرد که مطالعة ترمن شامل کودکان محروم و کودکان بسیار خلاق نبوده است.
تحقیقات در زمینة جامعه سنجی نشان داده است که بین هوش بهر و محبوبیت رابطة مستقیم وجود دارد. این تحقیقات حقایق متفاوتی را نیز نشان داده است که اشارة مختصر به آن ها شاید برای خوانندگان و مخصوصاً اولیای کودکان تیز هوش و مربیان بی فایده نباشد:
1. وضع محبوبیت اجتماعی کودکان تیز هوش دردبیرستان تا حدودی کاهش می یابد.
2. کودکان تیز هوش به دوستی با سایر کودکان تیز هوش تمایل بیشتری نشان می دهند.
3. تسریع در طی دورة دبستان، از نظر انطباق با محیط، برای کودکان تیز هوش مشکلات جدی ایجاد نمی کند.
4. کودکان تیز هوش برای کودکان عادی نمونة ایده الی هستند و به همین دلیل، کودکان عادی ترجیح می دهند آنان را برای دوستی انتخاب کنند.
5. کودکانی که هوش بهر آنان خیلی بالاو در حدود 180 تا 200 است، از نظر انطباق با محیط کودکان معمولی، دچار مشکلاتی می شوند. اینگونه کودکان فوق العاده با کودکان مستعدی که هوش بهر آنان بالاتر از 130 باشد، بهتر معاشرت می کنند.
کودکان تیز هوش عقب مانده
تحقیقات نشان داده است که اثر خانواده و مخصوصاً پدر از نظر پیشرفت تحصیلی بسیار زیاد است. به طور کلی، کودکانی که پدرشان در تعلیم آنان نقش مؤثر و مستقیم دارند، از نظر تحصیل نسبت به سایر کودکان تیز هوش پیشرفته ترند.
کودکان تیز هوش که مورد بی توجهی و بی مهری پدر هستند، اغلب از نظر تحصیل نیز عقب می مانند. یکی از علل مهم عقب ماندگی آن ها این است که آنان از بی توجهی خسته و متنفر می شوند وفرصت ابراز استعداد و قدرت خلاق خود را پیدا نمی کنند. این گونه کودکان از نظر ایجاد رابطه با سایر کودکان نیز چندان موفق نیستند.
نتیجة تحقیق دیگری نمودار این واقعیت بوده که ناراحتی های داخلی خانواده، در عقب ماندگی کودکان کاملاً تأثیر می گذارد.
کودکان تیز هوشی که از نظر تحصیل عقب مانده اند، نسبت به کودکان تیز هوش دیگر، از نظر شخصیت نیز ضعیف ترند، بدین معنی که بد بین و نسبت به تحصیل بی میل و علاقه اند. اعتقاد به شانس و سرنوشت غالباً در افرادی دیده می شود که اعتماد به نفس خویش را از دست داده اند.
ترمن و اودن از تحقیق در بارة 150 نفر مردی که جزو افراد تیز هوش بوده ولی در مدت تحصیل پیشرفتی نداشته اند و 150 نفر دیگر که از نظر موفقیت نسبت به سایر کودکان تیز هوش برجسته تر بوده اند، چنین نتیجه گرفته اند که افراد غیر موفق به طور کلی چهار صفت مشخص داشته اند، از این قرار: نداشتن اعتماد به نفس، ناتوانی در ادامه و انجام کاربه طور منظم یا نداشتن پشتکار، بی علاقگی به هدف ها و احساس حقارت.
باید توجه داشت، عقب ماندگی در تحصیل موضوعی اتفاقی و موقتی یا ناشی از وجود یک معلم ضعیف در یک سال تحصیلی نیست. بلکه این امر از مشکلات اجتماعی و ضعف های مربوط به شخصیت سرچشمه می گیرد. به همین علت، باید از همان سال های نخستین تحصیل، کودک را مورد توجه قرار داده و با شیوه های صحیح در رفع ضعف ها کوشید.
ج)نحوة تسریع ارتقای نوآموزان تیز هوش و کیفیت انجام آن
همان طور که در آغاز این بحث اشاره شد، تسریع در ارتقای کودکان تیز هوش، بدون توجه به هدف های خاص آموزش و پرورش آنان و بدون در نظر گرفتن لزوم رشد متعادل و همه جانبة کودک، ممکن است لطمات شدید جسمی و روحی به کودک وارد آورد که آثار نامطلوب آن سال های متمادی باقی بماند. به همین دلیل، باید دید تسریع در طی مراحل آموزشی این گونه کودکان تا چه حد مطلوب است و در کشور های پیشرفته به چه کیفیتی انجام می گیرد.
موضوع تسریع در ارتقای نو آموزان تیز هوش، همواره مورد بحث محافل کارشناسان آموزش و پرورش بوده است. تحقیقات متعدد در این زمینه، نتایج مشابه و تا حدی یکسان داشته است، به طوری که به ندرت اتفاق می افتد نتایج تحقیقات متفاوت، چنین هماهنگ باشد. این تحقیقات نشان داده است که تسریع محدود در طی مراحل آموزشی ابتدایی، متوسطه و پیش دانشگاهی، در صورتی که از سه یا چهار سال تجاوز نکند، مطلوب و عملی است.
ج)نحوة تسریع ارتقای نوآموزان تیز هوش و کیفیت انجام آن
تسریع عبارت است از سرعت در طی مراحل آموزشی در مدتی کمتر از دورة رسمی آموزش و پرورش. این امر از راه های متفاوت انجام می گیرد که متداول ترین آن ها عبارت اند از:
1.جهش: این روش که در گذشته، بیشتر در مدارس ابتدایی متداول بود، عبارت است از کذشتن از کلاسی بالاتر، بدون صرف یک سال تحصیلی برای طی آن.
2. پیشرفت سریع: این روش به دانش اموز اجازه می دهد که برنامه های درسی را از طریق فشرده کردن و گنجاندن مواد درسی دو سال در یک سال و یا طولانی کردن مدت سال تحصیلی و یا گذراندن واحد های درسی بیشتر در طی سال( در مدارسی که این امکان وجود دارد ) زود تر از مدت رسمی معین تمام کند و امتحان دهد.
3. پذیرفتن دانش آموز قبل از رسیدن به سن دبستان: این روش به کودکان تیز هوش امکان می دهد که قبل از رسیدن به سن دبستان وارد مدرسه شوند.
هر یک از این روش ها در مرحلة اجرا نسبتاً مشکلاتی خواهد داشت. البته جهش یا پذیرفتن کودک در دبستان در سنین پایین، معمولاً برای معلم زحمت زیادی دارد. در حالی که پیشرفت سریع مستلزم تغییر زیاد در روش تعلیم و محتوای برنامه است. قبل از اجرای هر یک از روش های تسریع، باید به موضوع آمادگی معلمان، آمادگی محیط و رفتار و نظر اولیای اطفال توجه کافی کرد.
نظرات مخالف و موافق در مورد تسریع در ارتقا
با وجود این تحقیقات، هنوز گروه قابل توجهی با تسریع در ارتقا مخالفت می کنند. بررسی نتایج مطالعات نشان می دهد که جنبه های مثبت تسریع، در صورتی که با توجه به اصول علمی انجام گیرد، زیاد است. ولی به هر حال، دلایل مخالفان و پاسخ هایی را که به آن ها داده شده است، می توان در دو قسمت خلاصه کرد:
1.روش تسریع موجب پیدایش عدم تجانس سنی در گروه می شود و این امر احتمالاً سبب منطبق نشدن کودک با محیط می شود. این عقیده تا حدی مردود است، زیرا وابستگی به یک گروه، فقط به سن بستگی ندارد. عوامل دیگری نظیر اختلاف در رشد جسمی، بلوغ، انگیزه و علاقه، سطح اقتصادی و اجتماعی خانواده، هوش و هدف های زندگی، تشکیل گروه را، منحصراً بر اساس سن، انکار می کند.
2.تسریع در ارتقا سبب می شود که کودک بعضی از مهارت ها را کسب نکند. این استدلال نیز از طرف موافقان تسریع رد شده است. به اعتقاد آنان، مهارت به سن ارتباط ندارد. بلکه روش تدریس در هر کلاس است که کسب مهارت را امکان پذیر می کند.
توجه به این نکتة اساسی ضروری است که حتی موافقان تسریع در ارتقا معتقدند که این کار دقیق باید بر اساس احوال و موازین علمی استوار باشد و تسریع بی مطالعه ممکن است ضرر های جسمی و عاطفی فراوانی برای کودک داشته باشد.
یکی دیگر از روش های تسریع این است که در کلاس های بالاتر مدارس ابتدایی، مواد درسی را، مانند دبیرستان، معلمان متفاوت تدریس کنند. بدین ترتیب، امکان تقسیم دانش آموزان به سه گروه ضعیف، متوسط و با استعداد به وجود می آید. مزیت این روش آن است که اولاًمعلمانی که در یک رشته، مثلاً ریاضیات یا علوم اجتماعی، تبحر پیدا کرده اند با روش های بهتری می توانند تدریس کنند؛ ثانیاً این روش امکان تقسیم بندی را سهل تر و در نتیجه وسیلة ارتقای سریع را فراهم می کند.
تغییرات توصیه شده در برنامة دبیرستان ها
گزارشی که در سال 1959 کونانت (J.B.Conant ) رئیس سابق دانشگاه هاروارد منتشر کرد، متضمن توصیه های جالبی بود که اکثر آن ها امروزه در دبیرستان های آمریکا اجرا می شوند. کونانت ابتدا در بارة 55 دبیرستان انتخاب شده در 18 ایالت امریکا مطالعه کرد و پس از مشاهدات متفاوت و مصاحبه با دانش آموزان، دبیران و مسئولان امر به این نتیجه رسید که دبیرستان های موجود برای کودکان تیز هوش و مستعد پندان سودمند نیستند و در تشویق آنان به کار بیشتر و شکفتگی استعدادشان نقش قابل توجهی ندارند. برای رفع این نقص، کونانت توصیه هایی دارد که خلاصة آن ها چنین است:
1.دانش آموزان باید متناسب با استعداد خویش، اقلاً به سه گروه تقسیم شوند. ولی برای جلوگیری از جدایی افراد تیز هوش از جامعه، دروس مشترکی نظیر علوم اجتماعی و فعالیت های فوق برنامة گروهی نیز داشته باشند.
2. برنامه های درسی فشرده و به صورت واحد درسی تعلیم داده شوند.
3. قسمتی از دروس اجباری و قسم دیگر انتخابی باشند.
4. علوم اجتماعی در کلاس های بالای دبیرستان، بدون توجه به تقسیم بندی بر اساس استعداد، به همه یکسان تعلیم داده شود.
5. در قبال هر 250 یا 300 نفر دانش آموز، یک معلم مشاور آشنا با اجرای تست های معلوماتی و شایستگی وجود داشته باشد.
6. به دانش آموزان تیز هوش دروس مقدماتی دانشگاهی تعلیم داده شود.
7. مستعد بودن دانش آموز در گواهی نامه یا کارنامة وی منعکس شود.
منبع: رشد معلم/شماره1/مهرماه1391/ویزه نامه ضمن خدمت فرهنگیان